قسمت یازدهم ملکه گدایان، نسبت خونی

یازدهمین قسمت از سریال ملکه ی گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی رحمان سیفی آزاد و علی طلوعی، چهارشنبه بیست و هفتم اسفند ماه به صورت اختصاصی در سایت فیلمیو منتشر شد.

البرز بعد از صحبت با شبیر به فریبا پناه می برد. فریبا تنها کسی است که می تواند او را چند روزی بدون این که کسی بفهمد و ردش را بزنند در دفترش پنهان کند. فریبا در قبال کاری که برای البرز می کند فقط یک چیز از او می خواهد. ارتباط با داریوش و رساندن علاقه ی فریبا به او.

اما داریوش اتفاقا تنها راهی می شود که پارسا را به البرز می رساند. بعد از این که پارسا نمی تواند البرز را پیدا کند و ملکه هم به شدت او را سرزنش و تحقیر می کند پارسا تمام عزمش را جزم می کند تا البرز را بیابد و برای این کار به داریوش هم وعده می دهد که اگر او را پیدا کند به سارا خواهد رسید.

البرز و افرا در این مدت به هم وابستگی زیادی پیدا می کنند و کم کم برای آینده نیز نقشه هایی می کشند اما آن ها نه از اتفاقات ۲۹ سال پیش خبر دارند نه پدر و مادر واقعی شان را می شناسند و نه شکی به داشتن رابطه ی خونی با یکدیگر می برند. آن ها حتی پیش بینی چند روز آینده شان را هم نمی توانند بکنند.

با پیچیده تر شدن روابط میان شخصیت ها انگیزه های آن ها نیز پیچیده تر می شود. در دو سه قسمت گذشته ملکه ی گدایان تلاش کرد تا نقشه ها و انگیزه های لعیا را برای کار هایی که می کند روشن کند‌ اما ابدا در این راه موفق نبود. به جز ماجرای آزمایشگاه و کینه ای که لعیا از خسرو دارد باقی ماجراهایی که پیش می آید گنگ و غریب به نظر می رسد.

اقدام لعیا برای ملاقات با شبیر بدون انگیزه و کنش خاصی انجام می شود. شبیری که تا پیش از آن سعی شد مهره ای مهم جلوه کند در دیدار با ملکه به هیچ نتیجه ای نمی رسد و نه می تواند او را راضی به قبول درخواستش کند و نه تهدید هایش اثری در او می کند.

بدین ترتیب قسمت یازدهم ملکه ی گدایان نیز بدون پیشرفت قابل توجهی در روایت به سرانجام می رسد و البرز در پایان قرن حاضر نمی تواند هویت خودش را پیدا کند و اگر چه دلش برای افرا لرزیده است اما از آن چه پیش خواهد آمد و راز بینشان نیز هیچ پیش بینی ای ندارد...